سلام دختر گلم قرار شد تا چند وقت دیگه من و مامان جون گلی به اتفاق شما و آقا مهدی با همراهی بی نظیر و استثنائی عزیز نوشهری با هواپیما بریم مشهد زیارت امام رضا . شما دختر گلم که شعر امام رضا رو از امیر محمد متقیان یاد گرفتی هر بار اون رو میخونی و میگی "امام رضا حاجتم رو روا کن" و با این کارت قبلم از در میاری و بهونه می گیری که زودتر بریم مشهد, حتی یک بار نصف شب که بیدار شدی و آب خوردی یه هو یادت آمد و بهونه مشهد رو گرفتی یکی یکدونه بابا عاشق قلب پاک و مهربونتم برام دعا کن ...
سلام سلام صد تا سلام به بهترین دختر دنیا، به عزیزترین هستی ام ، به کسی که با اومدنش همه خوبی ها را با خودش آورد، نیکی عزیزم اونقدر دوستت دارم که بدون تو نیستم، بدون تو هیچم، تو تمام وجودمی دوستت دارم با تمام وجودم. اگر می بینی که دیر به دیر می یام منو ببخش آخه خیلی مشغله دارم عزیزم چند تا عکست رو که خونه خاله ندا رفته بودیم با استخر عرشیا جون بازی کردی ببین خیلی بهت خوش گذشت تو آرزومی دخترم اینم یه عکس با داداش مهدی جون ...
دخترم زندگی زیباست گل من زندگی کنار تو قدم رو ابراست دخترم با تو هرثانیه دل عاشق دنیاست گل من اسممو زمزمه کن عطر نفس هاتو برم خوشی هات مال خودت تمام غمهات مال من هرچی دارم مال تو دخترم ناز نگاهت مال من دخترم هرچی دلت می خواد بگو روی چشمانم چشم گل من غنچه باغ آرزو روی چشمانم چشم تو بخواه ازدل من روی چشمانم چشم (مامان گلی) ...
سلام نفسم، دخترم، عشقم، مامان عاشقانه دوستت داره .نیکی جون چند روز که داداشی دندون در آورده یه مروارید سفید کوچولو . وقتی که خاله ندا اینا اومدن ساری یه کیک کوچولو خریدیم تا عکس یادگاری داشته باشیم . عکساتو با عرشیا جون ببین ...
دخترم: زندگی را به تمامی زندگی کن در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن باشی همچون نیلوفری باش در آب زندگی در آب بدون تماس با آن نازنین من، به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن..... کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست... اشکهای تو را پاک می کند و دستهایت را صمیمانه می فشارد.... تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت.... به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن.... و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف می زنند... باور کن که با او هرگز تنها نیستی... فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی... ...
گفتگوي كودك و خدا: كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد : مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد اما من به اين كودكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: ازميان تعداد بسياري ازفرشتگان ؛ من يكي را براي تو درنظر گرفته ام او از تو نگهداري خواهد كرد اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي خواهد برود يا نه ! ( اما اينجا در بهشت من هيچ كارجز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من كافي هستند : خداوند لبخند زد :فرشته تو برايت آواز مي خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او ا احساس خواهي كردو شاد خواهي بود. كودك ادامه دا...