نيكينيكي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته آرومه مامان و بابا

نیکی و داداشی

سلام ، سلام به بهترینم، نیکی عزیز امروز موفق شدم عکس تو و داداشی نازت رو کنار هم تو وبلاگت بذارم هر دو تانون ماهید. عزیز دلم هستید. آرزویم .........این است: نرود اشک در چشم تو هرگز، مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ...
2 تير 1393

دریا

نیکی عزیزم، سلام خوبی نازم، یه مدت پیش تو و مامانی و دادش مهدی اومدین چالوس بعد تصمیم گرفتیم بریم دریا .خیلی خوشحالی کردی وقتی رفتیم دریا تو اصلا از دریا نترسیدی همینجوری می رفتی توی آب تو و عرشیا جون(پسر خاله) تا تونستید آب بازی کردید عکساتو ببین. اینجا داری با ماسه بازی می کنی ...
2 تير 1393

شعر در وصف نیکی عزیزم

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی، خدا به من خندید و استخاره زدم و گفت ، دخترم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بود تو دست کوچک باران باورم باشی بمان که روی لبت باغ یاس می رقصد بمان گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی.......... نیکی عزیز با تمام وجودم دوستت دارم   ...
27 خرداد 1393

تشکردخترانه از مامانی و بابایی مهربونم:

مامی و بابا برای این سه سالم خیلی زحمت کشیدن. تشکردخترانه از مامانی و بابایی مهربونم: اگر تمام شیطنت های و خواسته های کودکانه ام را و تمام شب بیقراری هایم را کنار بزنی و به عمق وجودم برسی با همین تجربه کوتاه سه ساله ام می گویم: اگر بار دیگر و صدها بار دیگر هم به دنیا بیایم، دوست دارم که دخترتان باشم و و بمانم و دوستتان دارم همیشه و همیشه ......./ ...
26 خرداد 1393

تولد

با معجزه وجود او در زندگیمان تمام لحظه های عمرمان بدرقه نفس کشیدنش شد .اکنون سه سال است که با گریه هایش گریه کردیم و با خنده هایش خندیدیم. برای آرامشی که از بودن او داریم خدا را شاکریم. قشنگترین جمله ای که می توانم بگم اینه که عاشقتم فرزندم ...
26 خرداد 1393

میلاد

میلاد تو، معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم. میلاد تو، شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بست و هم در میان این روزهای شتاب زده عاشقانه تر زیست. ...
26 خرداد 1393

بدون عنوان

نیکی عزیز تر از جانم با عشق بهت سلام میگم تو یکی یکدونه دختر تو یکی در دانه دختر منو ببخش اگه مدتی نتونستم تو سایتت حاضر بشم مطالبی بنویسم البته از ندا جون خاله جون خیلی تشکر میکنم که با جملات قشنگ تونست خاطرات و عکسهاتو ثبت کنه خب عزیزم بهت تبریک میگم که تو داداشی داری البته اینقدر تو با برکت بودی که بلافاصله داداشتو آوردی خدایا شکر که بزرگ شدی تنها نیستی کسی هست هواتو داشته با شه تازه الان هم که تو فسقلی هستی اون نخود هست خیلی خوب با هم بازی میکنیین تو همین حالا خیلی بهش وابسته هستی نیکی جون وقتی میخوایی بخوابی نمی دو نم چه جوریه که حتما با ید دست داداشو تو دست خودت بگیری بخوابی یا پاهاشو تو دستت نگه میداری تا حالا اصلا نشده که باهاش سر اس...
31 فروردين 1393

ناراحت

سلام نیکی قشنگم خوبی با نمکم ،؛شیرین زبونم. دفعه قبل من (خاله ندا)به اتفاق علی آقا و عرشیا جون اومدیم ساری وقتی می خواستیم بیایم تو می گفتی برم چاووس(یعنی چالوس) بعد قهر کردی و فکری شدی ...
7 فروردين 1393

دکتر نیلی

سلام شیطونکم .خوبی گلم؟ هفته پیش یعنی ١٢/٧/٩٢ با اتفاق مامانی و بابایی و مهدی جون رفتیم نوشهر تا داداش مهدی رو ببریم دکتر البته پیش با مسئولیت ترین دکتر دکتر نیلی بعد تو مطبش تو و عرشیا(پسر خاله)خیلی شیطونی می کردید عکساتو ببین اینم عکسهای تکی ...
18 مهر 1392