نيكينيكي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته آرومه مامان و بابا

گفتگوی کودک باخدا

1393/4/3 8:38
نویسنده : مامان گلی
117 بازدید
اشتراک گذاری

گفتگوي كودك و خدا:

كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد : مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد اما من به اين كودكي و بدون هيچ كمكي  چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: ازميان تعداد بسياري ازفرشتگان ؛ من يكي را براي تو درنظر گرفته ام او از تو نگهداري خواهد كرد

اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي خواهد برود يا نه !  ( اما اينجا در بهشت من هيچ كارجز خنديدن و آواز خواندن ندارم  و اينها براي شادي من كافي هستند :

خداوند لبخند زد :فرشته تو برايت آواز مي خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او ا احساس خواهي كردو شاد خواهي بود.

كودك ادامه داد من چطور مي  توانم بفهمم مردم چه مي گويند  وقتي زبان آنها را نمي دانم .

خداوند اورا نوازش كرد و گفت:

فرشته تو زيبا ترين و شيرين ترين واژه هايي را  كه ممكن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني

كود ك باناراحتي گفت: وقتي مي خواهم با شما صحبت كنم چه كنم؟

اما خدا براي اين سوال هم پاسخي داشت: فرشته ات دستهايت را در كنار هم قرارخواهد داد. و به تو ياد مي دهد كه چگونه دعا كني

كودك سرش را برگرداند و پرسيد: شنيده ام كه درزمين انسانهاي بدي هم زندگي مي كنند چه كسي از من محافظت خواهد كرد؟

فرشته ات ازتو محافظت خواهد كردحتي اگر به قيمت جانش تمام شود

كودك با نگراني ادامه داد/ اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمي توانم شما را ببينم ناراحت خواهم بود

خداوند لبخندزد و گفت:فرشته ات هميشه درباره من با توصحبت خواهد كردو به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت گرچه من هميشه در كنار تو خواهم بود

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهايي از زمين شنيده مي شد . كودك مي دانست كه بايد بزودي سفرش را آغاز كند

او به آرامي يك سوال ديگراز خداوند پرسيد :// خدايا ! اگر من بايد همين حالا بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگوئيد .

خداوند شانه اورا نوازش كرد و پاسخ داد :

اورا مادر صدا كن نام فرشته ات اهميتي ندارد

پسندها (1)

نظرات (0)