از نیکی جون به مامان گلی
گفتم : مادر
گفت: جانم
گفتم : درد دارم
گفت : بجانم
گفتم :خسته ام
گفت : پریشانم
گفتم : گرسنه ام
گفت : بخور از سهمِ نانم
گفتم : کجا بخوابم
گفت : روی چششمانم
.
.
.
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم
همیشه از درد گفتم و از رنج
به سلامتی مادر:
واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره
به سلامتی مادر :
بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من ، همیشه گفت بچه هام
به سلامتی مادر:
بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنیداما هیچوقت ازغمهاش نگفت به سلامتی مادر
بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
به سلامتی مادر :
بخاطر زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده
به سلامتی مادر :
چون هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه ای نمیکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی