توعزيز دلمي
توعزيز دلمي سلام نيكي مامان مي دونم الان مهد كودك هستي و دلت ميخواد زودتر بيام دنبالت من هم براي ديدنت بيقرارم يكساعت ديگه تعطيل ميشم ميام پيشت گاهي تورو با اسم نيكي مامان صدا ميكنم از تركيب اسم نيكي مامان خوشم ميادتوخيلي بانمكي گاهي منو مامي صدا ميزني يوقتي ميگي آجي باز يوقت ديگه منو عديز صدا ميزني تازگيها هم به من ميگي قولي آخه بابت منو گلي صدا ميزني تو هم ميخوايي اسم منو بگي ولي خيلي بانمك ميشي
نيكي جون صبحها كه ميشه تورو بايد از خواب بيدار كنم ببرم مهد كودك خيلي دلم ميگيره اما چاره ايي نيست امروز مديرتون خانم افرادي به من زنگ زد گفت مربي نيكي رو عوض كردم چون رفتارش با بچه ها خوب نبود منم مدتها بود اين احساس و ازخانم مربي داشتم حالا چه خوب شد عوض شد.
تو ديروز رفتي روي قفسه اول كتابخونه ايستادي بادوتا دسات طبق بالاترو گرفتي اونوقت كتابخونه با وسايل سرخودت چپه شد همه ريخت بعد با حالت تعجب و ترس گريه كردي درصورتي كه فقط 13ماهت هست
يه ماشين كوكي قدرتي برات گرفتم محمد عرفان بچه سه ساله همسايه همون روز اومد خرابش كرد
نيكي جون من وقتي متوجه شدم كه خونه بوي سوختگي ميده وقتي ديدم تو فر روشن كردي و دستكش كه داخلش بود سوخت
امروز27/7/91 دوشنبه توچشات نشينه شبنم تو عزيز دلمي
